-
راز سکوت
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 19:28
به سلامتی بالشت هایی که پناه اشک ها و صدا خفه کن گریه ها هستند...
-
روز پادشه خوبان
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 16:03
گفتم غم تو دارم،گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو،گفتا اگر بر آید گفتم ز مهر ورزان رسم وفا بیاموز گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شب روست او از راه دیگر آید گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد گفتا خنک نسیمی کز کوی...
-
فوری.. فوری...
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 15:31
دقت کردید؟ آدم وقتی ایمیلش رو باز میکنه، ترجیح میده اوّل ایمیل هایی رو باز کنه که عنوان " No Subject " دارند، تا اونهایی که بالاشون نوشته " فوری، فوری، لطفاً اطلاع رسانی کنید "... لااقل من که اینجوری ام.
-
مامان اوشین
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 12:20
این دخترایی که موهاشونو با یه گیره اندازه بالشت مینبدن، فک میکنن خوشگل میشن؟ والله مونده بودم تو قیافه ش گفتم این یه آدمه که یه سر بهش وصل کردن؟یا یه سر که یه آدم ازش آویزیونه؟!!!!
-
خدااا بود!
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 19:30
انصافاً بازی دیشب خدااا بود !! برگردان مضاعف: انصافاً بازی دیشب دنیا را آفریده بود !!
-
الهی که...!
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 16:21
۱- الهی خدا خفه ت نکنه (بکنه)! ۲- موش بخوردت از بس که نازی! ۳- الهی خدا به کمرت بزنه! برگردان مضاعف: ۱- دعا میکنم خداوند موجب خفگی تو نشود (بشود)! ۲- به امید اینکه موش تو را بخورد، چون تو بسیار نازنین و دوست داشتنی هستی! ۳- دعا می کنم خداوند ضربه ای به کمر تو وارد کند!
-
....اگر چه با استخوان خویش
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 16:02
تی وی داره قرآن پخش میکنه،آیه هایی که بهشتو توصیف میکنه طبیعتو ایران خودمونو نشون میده،از توصیف آیات بهشت قشنگتره خدایا بدو بدو یه وعده ی دیگه بده
-
مهرم حلال!
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 21:23
مهرم حلال، جونم آزاد. برگردان مضاعف: من مبلغی را که قرار بود تو به من ببخشی تا بین ما مهر و محبت ایجاد شود از تو نمیگیرم، و تو هم در عوض، جانم را از من نگیر و بگذار جانم آزاد باشد.
-
برگردان مضاعف
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 11:26
مدتی ست توجهم به این موضوع جلب شده که وقتی قصد میکنی بعضی از جملات، مفاهیم و عبارتها را برای کسی که زبان شما را نمیفهمد، به زبان دیگری (مثل انگلیسی) ترجمه کنی، تازه متوجه بار معنایی و پیغامشون به شنونده میشی... حالا اگر همون جمله ها رو دوباره به فارسی ترجمه کنی، شاید بتونی از زاویه ی دیگه ای به پیغامشون نگاه کنی......
-
پسری قالب پنیری دید
شنبه 16 مهرماه سال 1390 20:14
میگم به جا اینکه اول بری سراغ پنیر بگو چه سری چه دمی عجب پایی..... اندازه روباه هم نیستی یعنی؟ مرد مسلمون از این درد اگه بمیره رواس
-
بادکنک های بچگی ما خودشان بالا نمی رفتند
شنبه 16 مهرماه سال 1390 02:00
زمان بچگی ما هر وقت توی تلویزیون بادکنک نشون میداد، توی هوا بود، یه نخ بهش بسته شده بود و سر دیگه ی نخ توی دست بچه بود! همیشه آرزو داشتم بادکنک من هم خودش بره بالا! امروز توی مغازه، آرزوی بچگی خودمو توی دست یه بچه دیدم! ولی بچه هه عین خیالش هم نبود که بادکنک، خودش رفته بالا!
-
اندر احوالات سفر به قزوین
شنبه 16 مهرماه سال 1390 00:06
از سفر به قزوین همین بس که من سالمم از شوق و شعف چیز دیگه ایی نه به ذهنم میرسه نه دوس دارم در مورد چیزای دیگه حرف بزنم. . . . . . ادامه دار خواهد بود یحتمل
-
پهلوان!
جمعه 15 مهرماه سال 1390 13:58
میگن هر مردی برای زنش نماد پهلوونه! با این حساب ما در ایران خودمون سی و پنج میلیون پهلوون پنبه داریم!
-
جابز مُرد... ولی اپل نمرده است....
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 11:54
مرگ با کسی تعارف نداره. حتّی اگر مغز متفکر Apple باشی. از "استیو جابز" که خلّاقتر نیستم... و مشهورتر.... یه روز باید همه چیزو، پول، موقعیت، عشق، فرزند، و در یک کلمه "زندگی" رو رها کنیم و بریم. شگفتی زندگی همینه که چیزی که تو خلق می کنی، می تونه خیلی بیشتر از خودت زنده بمونه
-
سنجش حال و روز
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 19:31
چه خوب که حال و هوایم را با صدا می سنجی چون اگر نگاهت بود نگران میشدی...
-
نور به قبرت بباره، که آینده نگر بودی...
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 01:27
خدا بیامرزه شوهرمو.... سرهنگ همیشه آینده نگر بود.... وقتی میومد خونه، دستش پر بود... درو با پاش وا میکرد.... دستش به کم نمی رفت.... چایی و برنج ده سالو یکجا می خرید.... سر هر سه تا بچه ی اولمون رفته بود جنوب، مأموریت... دوران حمله ی متفقین بود...سرش شلوغ بود... برو بیا داشت! همه از ریز و درشت جلوش پا می کوبیدن........
-
بیخ ریش.....
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 20:12
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت.... حالا نمیدونم چرا فک میکنن من میخوام با ریاضت و این جنگولک بازی آ دوباره بخرمش
-
جون مادرت برقص
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 21:01
یه سنیدرلا هم نداریم، پنجشنبه باهام بیاد مهمونی و برقصه، 12 شب هم شد سحرش باطل بشه،ببرمش خونه اش ور دل مامان جونش
-
آگهی جذب
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 01:21
چند روز پیش برای من اس ام اس اومده بود که دانشگاه "...." بدون کنکور دانشجوی کارشناسی میگیره..... همون شب رفتم برای جذب هیئت علمی ثبت نام کنم، دیدم همون دانشگاه زیر مدرک دکترا برای هیئت علمی جذب نمیکنه! به نظر میاد برای اینکه فارغ التحصیلان دکترای مملکت، بتونن شغلی داشته باشن، دانشگاه ها نیاز به جذب دانشجوی...
-
قرمزی سر انگشت
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 22:19
به سلامتیِ ناخن های از ته گوشت گرفته شده ی کارگران ایران زمین...
-
دست افشان ...
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 00:35
روزی که این شعر به خاطرم اومد، هی منتظر بودم که یه مناسبتی بشه که در وصف حال خودم بخونمش "یار ما چون گیرد آغاز سماع ؛ قدسیان در عرش دست افشان کنند" الان مدتها از اون روز گذشته....دیدم ممکنه حالا حالاها یار ما نگیرد آغاز سماع ... گفتم بنویسمش شاید به کار کسی اومد!
-
دلسوز تر از مادر
شنبه 9 مهرماه سال 1390 18:35
یارو رفته جلوی همه دنیا حرف زده،همه هم براش کف زدن،با اس را ئیل هم دست داده بعـــــــــــــــــــد ما اینجا براش همایشِ از بحر تا نهر گرفتیم!!! یکی نیست بگه آقا تو برو بحر خودتو بچسب که نابودش کردی،نمیخواد نگران شلوار همسایت باشی!!
-
الف لام ای کاش نون
جمعه 8 مهرماه سال 1390 15:17
میدونستید اولین مینی مال نویس خدا بود؟ البته اونم مثل ماها همچین چیز مهمی نمیگفته: الف لام میم!!!! خواستم بگم اونکه خدا بوده اینو گفته،پس از من توقع نداشته باشید. .......................................................................................................... من اینجا مهمانم،با منت راهم دادن،ازم دعوت کردن....
-
قلب باشعور
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 19:38
به سلامتی قلب های بی قرارِ بی صدا اون هایی که خود را به در و دیوار سینه می کوبند اما دم نمی زنند!
-
عاقبت
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 19:21
گرگ زاده عاقبت گرگ میشه اما فرشته زاده معلوم نیست در نهایت فرشته بشه!
-
قصر قصه ها
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 10:53
به سلامتی همه خونه های تک خوابه که با یک پرده میشه دو خوابه!
-
ایزی لایف
یکشنبه 3 مهرماه سال 1390 23:04
به سلامتی همه زن هایی که پارچه نخی های قرمزشون رو هزار بار می شستن زیر آفتاب...دور از چشم همگان...خشک می کردند به سلامتی خون زن های بی امکانات ایران زمین.
-
بی تو
یکشنبه 3 مهرماه سال 1390 01:16
الهه ی آب بی تو طوفان زده ی دشت جنون است!
-
تکه های دل
شنبه 2 مهرماه سال 1390 21:07
در هر دقیقه ۶۰ بار دلم می شکند! شاید ترمیمش ۶۰ سال به طول انجامد...
-
کاش
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1390 14:19
کاش هیچوقت موی سپید و انگشتان ظریفت را نمی دیدم اینطوری با دیدن هر پیرمرد و بچه ای یاد جوانی رشید می افتم...