آب و آتش

نیش و نوش

آب و آتش

نیش و نوش

شیرمررررررد

به کوری چشمتان آن زن جان دارد.

ای بخت یه بار...

کاش بخت آدم ها


صبح و عصر به دنبال سایه هایمان می رفت

فقط ظهر همراهیمان می کرد!


پی خنگول نوشت: ظهرها، ما از سایه درازتریم!

هنر خوب نفس کشیدن

وقتی زندگی یک تأتر مزخرفه...


سعی می کنم سریال آبکی نسازم...


پی نوشت: خط اول از فرمایشات شاهین خان نجفی است.

مصیبت شیرین می شود!

حتما باید زمین بلرزه یا یکی فوت بشه تا با واژه ی همدردی و همبستگی آشتی کنیم؟

دیوار کوتاه

دوست دارم وقتی پر کشیدم


یه سری خاص بگن


" یکه دوخت و دوز کنِ اختلاف رفت...کسی که هر وقت خواست وصل کنه خودش فصل شد! "

خانم مارپِل

لذت در کشف حقیقت نیست بلکه در جستجوی آن است!

خواب شیرین

دوست دارم وقتی پر کشیدم 

همه بگن حیف بود 

نگن راحت شد

گُل در بر و می در کف و معشوق به کام است


این جمعه هم نیامد

هوراااااااااااااااااااااا