آب و آتش

نیش و نوش

آب و آتش

نیش و نوش

کَم

بی تو، دنیا یک عنصر کم دارد


با تو، دنیا در برابر عناصر دیگر کم می آورد!


شکیبایی

بعضی ها دلتنگی رو فریاد میزنن بعضی ها قورت میدن!

اونایی که فریاد می زنن، آروم ترن...خودخواه ترن...

درّ گران

تو گنجی هستی که هیچ دزدی توانایی غارتت را ندارد...

ادعا

تو ناز را نمی شناسی چگونه غمزه می آیی؟


تو با مردانگی بیگانه ای چگونه بهرادی؟


تو مهر را به صلیب می کشی چگونه مهرزادی؟

قلب سه بعدی

دستان گرمت


صندوق سینه ات


نگاه منتظرت


مال ماست


تو برای خود هیچ نمی خواهی


چه سری درون توست مادر؟


پی نوشت: تولدت مبارک مادرم

مبارزه با حقوق آدمیزاد!

سینه ی تو از هر پالتو پوستی گرم تر و نرم تر است


کاش میشد پوست سینه ات را از تنت جدا کرد


پالتویی دوخت قواره ی تنم!

فصل رنگ ها

قشنگ ترین فصل سال هم آمد


فصلی که در هر ماهش یکی از ما سه نفر زاده شدیم...


خودمان و عشقمان...

اینجا کسی هوشیار نیست؟


مردم زلزله زده آذربایجان به


کمک احتیاج دارن


ما...پررررر

من با تو نیاز به هیچکس ندارم


ولی


تو با من نیاز به خودت داری!


پی نوشت: رابطه ای رو دوست دارم که آدم از خود بیخود بشه...

هواشناسی دلی

عشق یعنی


رویاهایت را به باد فراموشی بسپاری تا رویاهایش را از باد صبا بستاند...

ساز حیات در اوج ممات

وقتی بی قراری 

کدام به دادت می رسد؟ 

قرص آرام بخش یا ترنّم دوستت دارم؟

روحِ عاشق

تسبیح را روی نبض دستش قرار می دهد

نه لای انگشت هایش

انگشتانش روزی از کار می افتد اما نبض تا ابد باقیست

گوش تو و ناله ی من


بِرنجان دلم را که این مرغ وحشی به بامی که بنشست

دگر برنخیزد

جیزم!

بیخود دستمالیم نکن 

 

بِریل من برای تو ناخواناست! 

 

تقدیم نوشت: تقدیم به همه ی زن هایی که وسیله ی مصرفی هستند...

هرشبانه...


کهکشان دیگریست وجود تو
منظومه ی یاد تو را
مشتری فقط منم...!

دوستت دارم!!!

این روزها هر کسی بگه دوستت دارم...


باید ازش پرسید تا ساعت چند؟؟؟!!!

باکره نه چندان مقدس


عشق شبیه فرزندی از لقاح پدر و مادر

عیسی زاده ام،کافر و هرزه ام میخوانند

حرف بزن،معجزه کن،مُرده یی را زنده کن....نمیدانم کاری بکن

تمام عمر را هم که بگذارم به اثبات پاکی ام

آخر به صلیبت میکشند

و این بار تو خود یهودای خودی


هیچ هیچ هیچ...

ما معشوق هم بودیم...


هستیـــــــــــــــــــــــــــــــم...


نخواهیــــــــــــــــــــــــــــــــــم بود...

ستاره دزد

سهم ستاره ی من در دستان تو چه می کند؟!؟

نتوان از تو برای دل همسایه گذشتن


کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان


با اون تق تقی که کفشای تو، توی راه پله داشت همه فهمیدن.......

دل سوز..


نخ از شمع پرسید:

چرا وقتی من میسوزم تو اشک می ریزی؟

شمع گفت:

چطور ممکنه وقتی کسی که تو قلبمه و داره میسوزه من اشک نریزم...

ندارمت حتی برای....


همه ی آدم ها چیزی را دارند برای غصه خوردن...

و من...

تنها صداست که می ماند...


صدایم کن..

صدای تو خوب نیست!
ولی خب چاره دیگری هم نیست....

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می​رود


سالهاس که میگن پدر عاشقی بسوزه

والله تا بوده که عاشق بیچاره سوخته....


خدایا به ما هم نوجوانی عطا کن عین بچه آدم دردمونو ونگ بزنیم


خطر !


نرسیده به بعضی از خاطره ها باید بنویسند:

آهسته به یاد آورید خطر ریزش اشک!

طهارت


وقتی تو عشق میرینی،ببخشید شکست میخوری

عین بچه ها که شبیه یه فیلسوف در حال مکاشفه دارن به خرابکاریشون نگاه میکنن نباش

خداوند آب رو اصلا واسه همین وقتا خلق کرده دیگه

بی یار

در دزد بازی هم " بی بی دل " بی دل می ماند!

سراب!


بدی این پیامکهای تبلیغاتی اینه که در لحظه ی رسیدن و شنیدن صدای گوشی، بارقه ای از امید توی دل آدم روشن میشه که آدم رو مثل تشنه ای به دنبال سراب می کِشونه!

از هر دو جهان آزادم

ایکاش  به جای این همه سفارش که موقع سفر میگی بهم

میشد یه دقه آروم باشی و من فقط نگاهت کنم

یه دل سیرررررررر

زنگ


یه وقتایی هست که آدم دستش میره طرف تلفن، که اون زنگی رو که گوشه ی سرش هست رو بزنه....


بعد آدم از صدای خودش خجالت می کشه... می ترسه....


بعد دوباره اون زنگه میره میشینه سر جاش، توی سر آدم.

سنجش حال و روز

چه خوب که حال و هوایم را با صدا می سنجی 

چون اگر نگاهت بود 

نگران میشدی...

دست افشان ...

روزی که این شعر به خاطرم اومد، هی منتظر بودم که یه مناسبتی بشه که در وصف حال خودم بخونمش

"یار ما چون گیرد آغاز سماع ؛ قدسیان در عرش دست افشان کنند"



الان مدتها از اون روز گذشته....دیدم ممکنه حالا حالاها یار ما نگیرد آغاز سماع ... گفتم بنویسمش شاید به کار کسی اومد!

تکه های دل

در هر دقیقه ۶۰ بار دلم می شکند! 

شاید ترمیمش ۶۰ سال به طول انجامد...

کاش

کاش هیچوقت موی سپید و انگشتان ظریفت را نمی دیدم 

اینطوری با دیدن هر پیرمرد و بچه ای یاد جوانی رشید می افتم...

پس انداز

قلکی داشتی به وسعت دل من 

مدت هاست پس انداز نکرده ای 

حواست هست؟