آب و آتش

نیش و نوش

آب و آتش

نیش و نوش

دویست سال دنده عقب!

مادرم "ایران" می گوید


هر که در این جهان ترقی کرد

من بیچاره واترقیدم!

هنر خوب نفس کشیدن

وقتی زندگی یک تأتر مزخرفه...


سعی می کنم سریال آبکی نسازم...


پی نوشت: خط اول از فرمایشات شاهین خان نجفی است.

ماهی و شداد


اون همه چشمه شیر و عسل و حوری و قوری و.....

اندازه یه تخت زیر سایه یه درخت با آبگوشت و ترشی و دوغ جذابیت و لذت نداره

حالا فهمیدم چرا ایمان نیاوردم

واِِِژه با طعم شاش توی دهن!

خیلی معذرت میخوام ولی

این شهری که من الان توشم ج.نده خونه ای بیش نیست!

مصیبت شیرین می شود!

حتما باید زمین بلرزه یا یکی فوت بشه تا با واژه ی همدردی و همبستگی آشتی کنیم؟