آب و آتش

نیش و نوش

آب و آتش

نیش و نوش

نیستان رفتند و هستان میرسند


یکی از چیزایی که دوست دارم اینه که  شوهرم آkhوند باشه

یعنی من که یه آدم مینیمال نویسم یه شوهر آخوnد

کلی روضه میخونه و من یه کلمه میگم  زر نزن خفه شو

جواب خیلی از حرفا اینه،خیلی از چیزایی که میخونی میشنوی....

خیلی از حرفا ارزش بیشتر از اینو نداره


.........................................................................................

من نه مینیمال نویسم نه بلاگرم نه.....به قول مونا من هیشکی ام

فقط میدونم میشه با دو سه تا کلمه خیلی حرف زد

میشه که چند نفر که هیشکی هستن با دو سه تا کلمه خیلی باشن

خیلی

میشه انقد باشیم که گاهی نتونیم همو تحمل کنیم حتی

ولی اینجا،یعنی ما اینجا هستیم که یاد بگیریم باید همو تحمل کنیم،البته که به عشق

یاد بگیریم با همه اختلافات که تو تفکراتمون داریم به هم احترام بذاریم و قبول کنیم همو ،

با همه ی سیاه و سفید هامون......

این سیاه و سفید ها هم

سرکار خانم کارمند کوچولو،کلا این ذهینت رو داره که سرماه بیاد حقوق دوتا پست نصفه ش رو بگیره،کوچولو بودنش رو فقط نتونستم توصیف کنم والله،نگنجید لامصب تو کلام


حضرت والا کهکشان عزیز،این اسمش به ریخت و قیافه هیکلش میاد خدایی،فقط نمیدونم چه دردی داره،پشت سر من واستاده من پست بذارم روش آپ کنه،یه همچین آدمی هست


میرزا....جناب استاد بگم بهتره البته،استاد رفته پی شاگردان که از پس کلاس درس نعره کشان به بیابان رفته اند


خورشید خانم:ایشون بیشتر به شغل شریف "کامنت برای بچه ها بذار بدونن اینجا کی رئیس هست" مشغول هستن،پست هم میذارن البته...سالی...ماهی....


و

خودم که ازم قول گرفتن اینجا فی لتر بازی راه نندازم و نمیدونید چقد سخته،واقعا سخته

.....................................................................

دیر معرفی کردن اینجا رو هم.....ما دلیل خیلی خاصی نداشتیم ولی واقعا از خاص ترین دلیل استقبال میشه


و با تشکر از خانواده محترم رجبی





نظرات 17 + ارسال نظر
بهنام دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ق.ظ http://harfehesabi.blogsky.com/

چه پست قشنگی نوشتی!
فکر نمیکردم چنین پتانسیل هایی رو داشته باشی!!!

ایشالله یه شوهر آخوند خوب هم گیرت میاد غصه نخور!

نمیدونم تعریف کردی مسخره کردی.....به حاجیمون چیزی نگو آقا پسر

کارمند کوچولو دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ق.ظ

مرسیییییییییییییییییییییی بابت پست زیبات
شوهر آخونده محشر بود

خواهش میکنم عزیزم،کدوم قسمتش دقیقابچه تو خواب نداشتی تا این وقت بیدار بودی؟

سارا دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

سلامن علیکم
اولن که مبارکا باشه قدم نو رسیده(وبلاگ رو میگماااا)
دومن که تبارک اله احسن الخالقین(نمیدونم ینی چی ولی خیلی از این آخوندا شنیدم نه تو آخون دوس داری گفتم بگم روانت شاد شه)
سومن انشاالله خدا بخواهد شوهر آخوند هم میاد تورو میگیره
چارمن که پیدا نشد بگو خودم بفرستم واست(آخوند رو میگم)

به روی ماهت عزیزم،زیر سایه شما مادرحالا دست نگه دار شاید نظرم عوض بشه کیس بهتر خواستم یه وقت

فرزانه دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

به همه دوستان عزیز تبریک میگم و امیدوارم که برای اولین بار در تاریخ ایران این کار گروهی پایدار بمونه

مرررررسی فرزانه جون
ما هم امیدواریم

پونه دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ق.ظ http://jojobijor.blogsky.com/

مبارک باشه چه بوی نو میده اینجا

مررررسی پونه جون
شاید با بوی بهار قاطی شده! وگرنه اینجا از تابستون افتتاح شده!

کارمند کوچولو دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ق.ظ

همون قسمت زر نزنش و گرنه فک نکنم بقیه قسمتای آخوندا
محشر باشه ؟! هوم؟

خواب داشتم اما تا ساعت چار داشتیم با آنا چت می کردیم صبم جفتمون خواب موندیم و اینا اصن یه وضی بود دیشب..
من قاط زده بودم آنا میگف فک کنم مس کردی دری وری می گفتم و .... بی خیال بیشتر نشکافمش بهتره....

زر نزنش که با من بود،پس کلا هیچ چیز محشری نداره،بعله آمارتونو دارم

کارمند کوچولو دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:34 ق.ظ

دلیل دیر معرفی کردن اینجا هم فک کنم این بوده که نیس ما خیلی فروتنیم و اینا خواستیم ریا نشه برا همین بی سر صدا می نوشتیم و آپ می نمودیم.

هوووم؟فک نکنماااا،حال کاندید میکنم نظرتو ببینم خاص تر پیدا میشه یانه،اگه میگفتی تنبلی بیشتر باور میکردم

ماهی تنگ بلور دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ب.ظ http://parcian.persianblog.ir/

مرسی پونه جان،فرزانه جان در حد ضرب و شتم هم شما بپذیر آآآآ

همستر آنارشیست دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ب.ظ

وووووووووووووووووواییییییییی مردم از خنده

این خاواده رجبی رو خوب اومدی و خورشییییییید

واااااااااااای خدایا

دلممممممممممممم

اینجا آیکون بوس و بغل و استقبال شایسته نداره،پرشین بلاگ انقده داره

همستر آنارشیست دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ب.ظ

میگم خورشید که با 49 پست بیش از همه آپ کرده

ها؟!!!

میرزا دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ

به به
چه عنوان شیکّی
ینی الان ما جهانی شدیم؟!

ببخشید ذهن من انقد تنبل شده و دیر چیزی برا نوشتن از توش در میاد

ضمنا استاد هم خودتی :د

استاد بذار من اول بعد از این کامنت نعره بکشم برم بیابابون بعد بیام جوابتو بدم...استاد

بابا محمود دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:01 ب.ظ

مبارکا باشه
دختر خوبم ماهی،شاهد زحماتت بودم.به ضرس قاطع باعث انسجام جمع هستی.به قول خودتون برای اثبات همدلی ایرانیها پایدار باشید.از کلمات نیش دار دوری کنید.خدای نکرده مکانی برای گردن کشی واژه ها نشه.خطاب به آناهیتا مینویسم.ممکنه با نوشتن آب روی اتش دل بریزی اما فراموش نکن نوشته یعنی سند مکتوب.ممکنه روزی چشم تو چشم بشی.رو سیاهی زغال رو فراموش نکن.از نظر من برخی رفتارها ارزش داغی ندارد.باید با سکوت و لبخند گذر کرد.زمان حلال مشکلهاست.نکته ای بود برای موارد مجازی.انتقادهای دنیای حقیقی اگر با خونسردی بیان شود هم به نفع اعصاب خودتون هم به نفع آرامش مخاطبها.درضمن عفت کلام یعنی حفاظ زبان.شاید لازم باشه بعضی جاها از سه نقطه استفاده کنید.هم مقصود ضایع نمیشه و هم عفت کلام رعایت میشه.دوست داشتم در لیست نویسندگان اسم چند نفر دیگه هم بود.مثل پسر شیرین بیانم سپهر و دخترم عاطفه.چند نکته بیان کردم از جانب کسی که بیرون گود نشسته شاهد ماجراست.

عرض ادب،لطف دارید،هم شما و هم بچه ها که منو تو جمعشون پذیرفتن،چشم،برای همه مواردی که فرمودید فقط چشم،عاطفه جان و آقا سپهر هم اگه با حقوق کم اینجا راضی بشن چرا که نه؟
از دیدن کامنتتون و توجهتون خیلی خوشحال شدم،دوست مجازی داریم ولی پدر مادر یا بزرگتر مجازی نمیشه،واقعی هستن همیشه و اینکه با کلمات بخوام تشکر کنم و عرض ارادت خیلی سخته

عاطفه دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:44 ب.ظ http://hayatedustan.blogsky.com/

اصولن جواب ابله جماعت رو نباید داد- به قول بابا محمود نباید روسیاهی زغال رو فراموش کنیم-

به به خانم کباب پزحدیث داریم سر فرصت میشه زد لهشم کرد آآآ

جزیره دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:20 ب.ظ

من منتظرم انا پست بزاره تا برم سلیته بازی در بیارم براش

ما قبلن هم اینجا اومدیم پس نیازی نیست بگیم :موبارکه و اینا
شوما هم ایشالله شوهرت اخوند بشه تا به ارزوت برسی هی فرت فرت بش بگی:زرررررررررررررررررررررررررر نزن

شما بدون تبریک هم عزیزی

جزیره دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ

حمایت همه جانبه ی خودمان را از این وبلاگ و نویسندگانش اعلام میکنیم

ببین دیگه چقد رفت رو قیمت وبلاگتون با این حمایتم(خوانندگانتون به نصف کاهش پیدا میکنه فردا:دی)
ماهی جون دفعه ی اخرت باشه کامنت منو جواب نمیدیاخولاصه کاری نکنین وبلاگتونو بترکونمااااااااااااااااااااا(مشخصات دقیق این ترکوندنو انا میدونه)

حمایتت که از الان بوی تهدید میده والله،زیاد رو جوابا حساب نکن شما،امروز هم افتتاحیه بود همه رو جواب دادم

خورشید سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ

بســــــــــــــم رب الشهدا مـــــــــــــــا اومدیم
اول خیر مقدم عرض میکنم به باباجون گرانقدرمان...بسی شادمان شدیم از حضور ایشان...چشــــــــــــم دَدی جان رعایت می کنیم...بی زحمت بزنید پس کله ی این عاطفه بگید به دعوت بنده لبیک بگه...خیلی بی ادبه!!!
دوم آب بریزم رو جزیره جان جوشی! عزیزم شما چرا جوش میاری آب روغن قاطی می کنی؟!؟

بعله بعله،جزیره تهدید هم کرد آ

خورشید سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ق.ظ

آی ملت الان متوجه شدید رئیس اینجا کیه یا باز کامنت بذارم؟!؟
ماهی جان جا داره به صورت عمومی ازت تشکر کنم.این جماعت همه بی حالن! اگه تو نبودی تنپلی ما بالا میزد اینجا سر و سامون نمی گرفت...جناب استاد که تا استاد نبود مخش سوژه نمی یافت حالا که استاد شده بدتــــــــــــر! البته این میرزای ما خیلی سوژه یابه! بارها آنلاین شعر سروده! فقط باید سر نخو دستش بدی ولی خب کم لطفن دیگه...اگه یه کم طبع شاعریشون رو بکار بگیرن خعلی خوب میشه!
مونا و بهنام هم که باید استخاره کنن تا یه پست بنویسن!
خلاصه اینجا با طبع جالب انگیز شما آب و آتش شده...
دوستی هامون مستدام و پایدار...قررررررررربون همتون

به به رئیس و مدیر محترم،من واقعا وقتی ازم تعریف میکنن نمیدونم چی باید بگم،تواضع کنم که طرف هی اصرار کنه یا قبول کنم و خودمو لوس کنم؟کوتاه نوشتن یه کم سخته خب شما کوتاه بیا خانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد