سهم ستاره ی من در دستان تو چه می کند؟!؟
قبلا هر کی خرس و سگ قرمز هدیه می گرفت پُز میداد
امسال مُد شده هر کی نمی گیره پُز میده!!!
سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن....
پرچم سفید را صلح طلبان در دستانشان می چرخانند
با یک لبخند به عرض صورت
این حالت زیباست
حتی اگر لبخندت را با اخم پاسخ دهند.
بوی خون می آید
ضحاک و
ایکاش فقط مغز دو جوان
بیش از اینها میخواهی و هنوز مانده تا ظهور آهنگر در قلبمان
بوی خون می آید
شنیدم یکی گفته "اینا یه مشت بی ادبن"
خب آره ما بی ادبیم
شما از ما ادب بیاموزید!!!
پس چه این وری چه اون وری داریم لطف می کنیم که!
روایت متواتر داریم که میگه
هر کس دستمال را محکم تر بکشد رستگار تر است، عمرش درازتر است، بیمه ی بدنه می شود!
پی نوشت: عنوان رو یه جایی خوندم!
بعضی وقتها خیلی دیر آدمهای اطرافمون رو میشناسیم...
آنوقت تازه یاد میگیریم...
به خیلی ها بگوییم
لطفآ جلو نیا...!
* البته اگه یاد بگیریم!
وقتی بری زیر پای خررررررررررر
یا جفتک می ندازه یا بهت می شاشه!
پی نوشت: هیچ کاری سخت تر از توجیه یک انسان احمق نیست!!!
تی وی قمیت سکه میگه
دلار میگه،کوفت میگه مرض میگه.....
و نمیدونه که آستانه تحمل ملت به نقطه بی عاری رسیده
اس دِق لال سوراخه
کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان
با اون تق تقی که کفشای تو، توی راه پله داشت همه فهمیدن.......
ایکاش مثل ما لباس ریا تنت میکردی
بیشتر دوست داشتن،
اینجا پدر سوخته بودن امتیازه دختره ی لخت عور
غیبت داشتم همه موضوعات روز تو دلم مونده
لطفا منو از این سر در گمی در بیارید یه چیزی بد جوری فکرمو مشغول کرده...
من هنو نفهمیدم وقتی میگن به افتخارش دست بزنید دقیقا به کجای طرف دست بزنیم؟!
نمیدونم چرا!
ولی بعضی وقتا یه فکرایی میزنه به سرم...
تصمیم هایی میگیرم که زندگیِ خودم (و شاید بقیه رو) به گند میکشه!
شاید بشه بهشون گفت: تصمیم کبری با یه نقطه بیشتر!
نخ از شمع پرسید:
چرا وقتی من میسوزم تو اشک می ریزی؟
شمع گفت:
چطور ممکنه وقتی کسی که تو قلبمه و داره میسوزه من اشک نریزم...
رفتار بعضی ها رو که میبینم،
میخوام کلآ بالا بیارم!
نه فقط هرچی که خوردم رو!
خیلی فراتر از اون!
تموم وجودشون رو از وجودم!
ما تماشاگران نمایشنامه ی به خاک و خون افتادن مام وطنیم!
همه به پا خیزید و برای این همه هنرنمایی کف بزنید!